عزیزم یادت هست اولین بار که دیدمت
ما سر کوچه ی تردید به هم پیوستیم
رفته رفته گل بارور وا شد
افق روشن هم فکریمان پیدا شد
از فشار تب تاریکی شب دور شدیم
یک دل و جور شدیم
لحظه های منو تو در طپش خاطره ها می گذرد
گفته هامان همه پر رنگ و جلاست
روزمان شیرین است
ابر امید به دشت دل ما بارش گرممحبت دارد
نم نمک می بارد
سبدی از گل بابونه و حرف و احساس
روی میز دل ما جا دارد
ما به هم نزدیکیم
اگر چه از هم دوریم
دست تقدیر چنین می خواهد
آسمان پر ابر است
چا ره اش با صبر است.